به نظرمن وقتی می خوای یک کتاب را معررفی کنی آن کتاب باید خودش را معرفی کنه. یعنی اینکه اگه یک بخشی ا اگه در اختیار دیگان قرار دادی آن فرد مجاب بشه برای خواندن بقیه کتاب آن را بخره. بخاطر همین هم من تصمیم گرفتم به جای توضیح این کتاب بخشی از آن را منتظر کنم تا اگر کسی دوست داشت بره کتاب را تهیه کنه و بقیه اش را بخونه. در ادامه با بخشی از فصل این کتاب بامن همراه باشید.
توجه داشته باشید که لغات تخصصی ای در این مطلب وجود دارد که در یک متن دیگر به آن خواهیم پرداخت.
در بخش قبل خواندیم:
در اقتصادی که در تنگناست ، دیده می شود، به دلیل بیکاری زیاد، فشار بدهی بالا یا هر دو علت، مصرف جامعه ( C )، ثابت یا در حال کاهش است. اما سرمایه گذاری ( I ) در کارخانجات، تجهیزات و املاک، مستقل از مصرف اندازه گیری می شود، ولی با وجود این، سرمایه گذاری با مصرف پیوند محکمی دارد. سرمایه گذار اگر انتظار نداشته باشد مصرف کنندگان ، تولیدات او را بلافاصله یا در آینده ای نزدیک خریداری خواهند کرد، برای افزایش ظرفیت کسب وکار خود، سرمایه گذاری نخواهد کرد. از این رو وقتی مصرف کم می شود سرمایه گذاری در کسب وکارها نیز رو به کاهش خواهند گذاشت. اما در حالی که مصرف و سرمایه گذاری ضعیف شده اند ، مخارج دولت ( G ) می تواند به طور مستقل از آنها افزایش یابد. این دقیقا همان چیزی است که اقتصاددانان کینزی آن را توصیه می کنند تا بتوان از طریق این افزایش مخارج دولت ، اقتصاد را در مسیر رشد نگه داشت حتی وقتی مردم و کسب وکارها خارج از گود اقتصاد هستند. اما مشکل این طرز فکر این است که دولت برای اینکه بتواند مخارج خود را افزایش دهد، نیازمند افزایش مالیات یا استقراض است که در زمان رکود اقتصادی رای دهندگان معمولا تمایلی ندارند هیچ کدام از این دو راه حل را حمایت کنند زیرا پیشاپیش فشارهای مالیاتی بالاست و مردم در حال محکم بستن کمربندهای خود هستند. به هر حال حتی با وجود اینکه چند اقتصاددان دقیقا افزایش مخارج دولت در زمان فشارهای اقتصادی توصیه کرده باشند در کشورهای دموکراتیک محدودیتهای سیاسی جدی برای اجرای این سیاست وجود دارد. پس در اقتصادی که قرار نیست درآمد افراد و کسب وکارها رشد کند و در جایی که مخارج دولت نیز محدود شده است تنها راه باقیمانده برای رشد اقتصادی این است که خالص صادرات ( X - M ) افزایش یابد و سریع ترین و راحت ترین راه برای رسیدن به این هدف ، کاهش ارزش پول در برابر پول دیگر کشور هاست.
حال می رسیم به مثال که د بخش قبلی این مطلب قول آن را داده بودیم که می تواند توسط آن به خوبی منظور را از بخش کوچکی از جنگ ارزی نشان داد که در ادامه به آن خواهبم پرداخت: