فرهنگ واژگان اکانامی

پیروی مقاله ی نرخ بهره که در آن ازکلماتی مانند رجحان نقدی، اوراق قرضه و نرخ بهره استفاده شد به معانی این کلمات در زیر می پردازیم.

برای شروع اولین کلمه به عنوان رجحان نقدی یا نقدینگی به معنی برتری نقدینگی است که به شرح زیر است:

رجحان

فرهنگ واژگان مترادف و متضاد

اولویت، برتری، ترجیح، تفضل، تفوق، تقدم، رجاحت، مزیت

نقد هم که فکر نکنم نیاز به ترجمه داشته باشد و منظور پولی در دسترس است که هر موقع خواسته شود قابلیت هزینه و خرج کردن داشته باشد

تعریف رجحان نقدی: 

رجحان نقدی در اقتصاد به این معنی است که ساز و کارهایی تعیین شود که میزان نقدینگی در دست مردم بر پس اندازهای آنها برتری داشته باشد که در مقاله ی نرخ بهره اینگونه معرفی می شود که در نمودار رجحان نقدی نرخ بهره و بازار پول با هم رابطه ی تنگاتنگی دارند و هر مقدار میزان نرخ بهره پایین باشد میزان نقدینگی در دست مردم افزایش می یابد. 

حال نوبت به کلمه ی اوراق قرضه می رسد که به شرح زیر است:

    

اوراق

فرهنگ فارسی معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جِ ورق ؛ برگ ها، برگه ها

قرضه

فرهنگ واژگان مترادف و متضاد

استقراض، دین، قرض، وام

در تعریف تحت الفظی می توان اینگونه گفت که اوراق قرضه برگه هایی هستند که توسط آن پول مردم قرض گرفته می شود و صاحب آن اوراق متعهد می شود که سودی را در زمان مشخصی به دارنده ی آن اوراق پرداخت کند.

اوراق قرضه در تعریف به معنی زیر است:

اوراق قرضه اسنادی است که به موجب آن شرکت انتشاردهنده متعهد می‌شود مبالغ مشخصی (بهره سالانه) را در زمان‌هایی خاص به دارنده آن پرداخت کند و در زمان مشخص (سررسید) اصل مبلغ را باز پرداخت کند. دارنده اوراق به عنوان بستانکار حق دریافت اصل و بهره آن را دارد ولی هیچ مالکیتی در شرکت ندارد. منبع ویکی پدیا

نکته ای  که در این مطلب قابل ذکر است این است که بر اساس مقاله ی  نرخ بهره  که در آن آمده است که بازار پول و اوراق قرضه رابطه ی تنگاتنگی با هم دارند، می توان از این مطلب و آن مقاله اگر مطالعه شده باشد این برداشت را کرد که رابط میان آنها می تواند مسئله ای به نام نرخ بهره است.

حال در بررسی رابطه ی تنگاتنگ رجحان نقدی و اوراق قرضه نوبت به معنی نرخ بهره می رسد.

نرخ در لغت به معنی زیر است:

لغت نامه دهخدا

نرخ . [ ن ِ ] (اِ) قیمت و بهای جنس . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بهای هر جنسی در بازار. (ناظم الاطباء). بهای عمومی چیزی و آنچه در معاملات خصوصی در بها داده می شود قیمت است . (از فرهنگ نظام ). قیمت و ارزش هر سند یا سهم یا متاع در روزی که قیمت شده است . (لغات فرهنگستان ). قیمت و بهائی که برچیزی نهند. بها. سعر. قیمت

بهره

فرهنگ فارسی معین

(بَ رِ) [ په . ] ( اِ.)1 - نصیب ، قسمت . 2 - سود، نفع . 3 - حاصل ، محصول . 4 - حاصل قست .

طبق مقاله ی نرخ بهره و این معانی وقتی در مقاله ی نرخ بهره در دیدگاه کینز بیان می شود که عرضه ی پول ثابت است و نرخ بهره باعث تغییر رجحان نقدی می شود. می توان این تعریف را از نرخ بهره به صورت تحت اللفظی داشت که نرخ بهره نرخ سود و نفعی است که فردی از پول می برد. مشکل این تفکر و تعریف اینجا است که سودی که برای پول دریافت می شود مترادف با ربا است.

 

تعریفی از نرخ بهره

بهره عبارت است از هزینه ای که بابت جبران یا جلوگیری از کاهش ارزش پول پرداختی در امروز و دریافتی در آینده (به‌دلیل نرخ تورم) به وام دهنده پرداخت میشود یا هزینه ای که بابت استفاده از پول طی مدتی مشخص که معمولا یک سال است پرداخت میشود. در شرایط متعارف بازار، به منظور جبران فرصت‌های سرمایه‌گذاری بهتر آن است که وام دهنده مبلغی به عنوان حداقل سود مورد انتظار وام‌دهنده به نرخ تورم اضافه کرده آن را پرداخت کند.

اما فیشر نرخ بهره را اینطور تعریف می‌کند: نرخ بهره عبارتست از : پاداش پرداختی بر روی پول، برحسب پول در تاریخ معین که معمولاً یکسال بعد از تاریخ معین است. (آیا این تعارسف مترادف با کلمه ی ربا نیست؟!)

نرخ بهره در واقع هزینه ایست که باید برای دریافت اعتبار بپردازید.

منبع واژگان: سایت واژه یاب