الگوی اسلامی، ایرانی معیشت

سعی ما تبیین شعار ما می توانیم در الگوی اسلامی، ایرانی معیشت است

الگوی اسلامی، ایرانی معیشت

سعی ما تبیین شعار ما می توانیم در الگوی اسلامی، ایرانی معیشت است

الگوی اسلامی، ایرانی معیشت

با سلام
ما در این وبلاگ سعی در طرح ریزی و تیین الگوی ایرانی اسلامی معیشت و بررسی و توضیح مفهوم کلماتی مانند: اکانامی، ربا، کدآمایی و بیع برای طرح ریزی الگوی ایرانی اسلامی معیشت با جواب به این سوال (البته با جمع آوری مطالب از متفکران در این زمینه) که آیا می توان یک الگوی معیشتی ای غیر از الگوی کنونی معیشت داشت یا نه؟

Reba.ir

 

کتاب جنگ ارزی

به نظرمن وقتی می خوای یک کتاب را معررفی کنی آن کتاب باید خودش را معرفی کنه. یعنی اینکه اگه یک بخشی ا اگه در اختیار دیگان قرار دادی آن فرد مجاب بشه برای خواندن بقیه کتاب آن را بخره. بخاطر همین هم من تصمیم گرفتم به جای توضیح این کتاب بخشی از آن را منتظر کنم تا اگر کسی دوست داشت بره کتاب را تهیه کنه و بقیه اش را بخونه. در ادامه با بخشی از فصل این کتاب بامن همراه باشید.

 

توجه داشته باشید که لغات تخصصی ای در این مطلب وجود دارد که در یک متن دیگر به آن خواهیم پرداخت.

 

در بخش قبل خواندیم:

در اقتصادی که در تنگناست ، دیده می شود، به دلیل بیکاری زیاد، فشار بدهی بالا یا هر دو علت، مصرف جامعه ( C )، ثابت یا در حال کاهش است. اما سرمایه گذاری ( I ) در کارخانجات، تجهیزات و املاک، مستقل از مصرف اندازه گیری می شود، ولی با وجود این، سرمایه گذاری با مصرف پیوند محکمی دارد. سرمایه گذار اگر انتظار نداشته باشد مصرف کنندگان ، تولیدات او را بلافاصله یا در آینده ای نزدیک خریداری خواهند کرد، برای افزایش ظرفیت کسب وکار خود، سرمایه گذاری نخواهد کرد. از این رو وقتی مصرف کم می شود سرمایه گذاری در کسب وکارها نیز رو به کاهش خواهند گذاشت. اما در حالی که مصرف و سرمایه گذاری ضعیف شده اند ، مخارج دولت ( G ) می تواند به طور مستقل از آنها افزایش یابد. این دقیقا همان چیزی است که اقتصاددانان کینزی آن را توصیه می کنند تا بتوان از طریق این افزایش مخارج دولت ، اقتصاد را در مسیر رشد نگه داشت حتی وقتی مردم و کسب وکارها خارج از گود اقتصاد هستند. اما مشکل این طرز فکر این است که دولت برای اینکه بتواند مخارج خود را افزایش دهد، نیازمند افزایش مالیات یا استقراض است که در زمان رکود اقتصادی رای دهندگان معمولا تمایلی ندارند هیچ کدام از این دو راه حل را حمایت کنند زیرا پیشاپیش فشارهای مالیاتی بالاست و مردم در حال محکم بستن کمربندهای خود هستند. به هر حال حتی با وجود اینکه چند اقتصاددان دقیقا افزایش مخارج دولت در زمان فشارهای اقتصادی توصیه کرده باشند در کشورهای دموکراتیک محدودیتهای سیاسی جدی برای اجرای این سیاست وجود دارد. پس در اقتصادی که قرار نیست درآمد افراد و کسب وکارها رشد کند و در جایی که مخارج دولت نیز محدود شده است تنها راه باقیمانده برای رشد اقتصادی این است که خالص صادرات ( X - M ) افزایش یابد و سریع ترین و راحت ترین راه برای رسیدن به این هدف ، کاهش ارزش پول در برابر پول دیگر کشور هاست. 

حال می رسیم به مثال که د بخش قبلی این مطلب قول آن را داده بودیم که می تواند توسط آن به خوبی منظور را از بخش کوچکی از جنگ ارزی نشان داد که در ادامه به آن خواهبم پرداخت:

یک مثال می تواند به خوبی منظور را نشان دهد . یورو یورو فرض کنید یک خودروی بنز آلمانی به مبلغ ۳۰ هزار که پول رایج آلمان و دیگر کشورهای منطقه ی است ، قیمت گذاری شده باشد . حالا فرض کنید نرخ تبدیل یورو به دلار ، ۴/۱ است ؛ یعنی یک یورو ، ۴/۱ برابر دلار ارزش دارد . به این ترتیب ، قیمت خودروی آلمانی برابر با ۴۲ هزار دلار ( ۴ / ۱۴۲۰۰۰ × ۳۰۰۰۰ ) می شود . حالا فرض کنید که ارزش یورو در برابر دلار به ۱ ٫ ۱ کاهش پیدا کند . حالا همان خودروی بنز ۳۰ هزار یورویی معادل ۳۳ هزار دلار آمریکا ( ۱ / ۱۳۳۰۰۰ × ۳۰۰۰۰ ) قیمت خواهد داشت . این کاهش در قیمت دلاری خودروی اروپایی از ۴۲ هزار دلار به ۳۳ هزار دلار ، به معنای این است که این خودرو برای خریداران آمریکایی ، خیلی بیشتر از قبل جذاب خواهد بود و علی القاعده در آمریکا فروش بیشتری خواهد داشت . در ضمن در هر دو مورد ، درآمد ۳۰ هزار یورویی به ازای هر خودرو برای تولیدکننده آلمانی آن ثابت باقی می ماند . در ضمن ، از طریق کاهش ارزش یورو ، شرکت بنز میتواند بدون تخفیف قیمت یورویی هر خودرو ، خودروی بیشتری را در آمریکا به فروش برساند . این افزایش فروش خودروهای آلمانی در آمریکا ، تولید ناخالص داخلی آلمان را افزایش می دهد . در ضمن برای اینکه شرکت بنز بتواند پاسخگوی تقاضای خودروهای جدید در آمریکا باشد ، افراد بیشتری را استخدام خواهد کرد که همین سبب افزایش اشتغال در آلمان نیز می شود . فرض کنید این اشتیاق برای کاهش ارزش یورو در برابر دلار ، علاوه بر آلمان به فرانسه ، ایتالیا و دیگر کشورهای حوزه یورو نیز تسری داده شود . اثر آن را تصور کنید وقتی که نه تنها به اتومبیل سازی بلکه به شکلات بلژیکی و مدهای ایتالیایی هم کشیده شود . به اثر آن نه فقط بر کالاهای ملموسی مثل ماشین ، بلکه بر کالاهای غیرملموسی مانند نرم افزارهای کامپیوتری و خدمات مشاوره نیز فکر کنید . در نهایت ، اثر آن را نه تنها بر کالاهایی که قرار است به خارج از کشورها فرستاده شوند ، بلکه بر صنعت توریسم و سفر نیز در نظر بگیرید . کاهش ارزش یورو در برابر دلار از ۴/۱ دلار به ۱ ٫ ۱ دلار سبب خواهد شد که قیمت شامی ۱۰۰ یورویی در پاریس از ۱۴۰ دلار به ۱۱۰ دلار کاهش یابد و به همین دلیل توریستهای آمریکایی استطاعت بیشتری برای خرید آن خواهند داشت . اثر این کاهش ارزش یورو در برابر دلار در این ابعاد و اندازه را در نظر بگیرید و آن را به تمامی کالاها خدمات قابل معامله ملموس و غیرملموس و نیز توریست در سرتاسر قاره اروپا اعمال کنید و بعد مشاهده خواهید کرد تا چه اندازه کاهش ارزش یورو میتواند موتور قدرتمندی برای رشد اقتصادی ، ایجاد اشتغال و سودآوری شرکتهای اروپایی باشد . به همین دلیل است که وسوسه کاهش ارزش پول در شرایط سخت اقتصادی ، ممکن است مقاومت ناپذیر باشد . 

با وجود این مزایا ، مشکلات و نتایج ناخواسته کاهش ارزش پول تقریبا به سرعت ظاهر می شوند . قبل از بیان دلیل این ادعا ، باید اشاره کرد در دنیای امروز تقریبا هیچ کالایی از ابتدا تا انتها ، تنها در یک کشور ساخته نمی شود . در دنیای جهانی شده امروز ، محصولی خاص ممکن است شامل تکنولوژی آمریکایی ، طراحی ایتالیایی ، مواد خام استرالیایی ، خط مونتاژ چینی ، قطعات تایوانی و شبکه توزیع جهانی مستقر در سوییس باشد و تمامی اینها قبل از آن است که محصول مورد نظر به دست مصرف کننده برزیلی برسد . هر جزء این زنجیره تامین ، بخشی از سود کلی را بر اساس میزان مشارکتش به دست خواهد آورد . نکته اینجاست که تبدیل نرخ ارز در کسب و کارهای جهانی نه تنها شامل پول پرداختی برای کالای فروخته شده می شود ، بلکه شامل پول پرداختی برای نهاده های میانی زنجیره تامین و شامل تمام تراکنش های مالی دیگر در کل این زنجیره نیز میشود . کشوری که پولش را ارزان تر کند ، ممکن است در نهایت کالاهایش از نظر خارجیها ارزان تر به نظر بیایند ، اما ممکن است که در این میان به خودش نیز صدمه بزند ؛ زیرا مقدار بیشتری از پول ارزان خود را باید هزینه کند تا ورودی های مورد می جنگ های ارزی نیاز برای ساخت کالا را فراهم آورد . وقتی کشور تولیدکننده ای ، هم صادرات زیادی دارد و هم برای تامین مواد خام و قطعات ساخت کالاهای صادراتی اش ، میزان زیادی خرید از خارج کشورش انجام می دهد ، تغییر ارزش پولش ممکن است در مقایسه با عوامل مهم دیگری همچون هزینه نیروی کار ، مالیات پایین و زیرساختهای مناسب ، اثری در خالص صادرات نهایی نداشته باشد .

هزینه های بالاتر برای نهاده های تولید ، تنها بخش بد کاهش ارزش پول در برابر ارزهای دیگر نیست . نگرانی به مراتب بزرگتر ، ممکن است کاهش ارزش پولی متقابل شرکای تجاری باشد . مثال قبلی در مورد خودرو بنز آلمانی ۳۰ هزار یورویی را در نظر بگیرید که در پی کاهش ارزش یورو در برابر دلار از ۴/۱ به ۱/۱ ، ارزش دلاری این ماشین از ۴۲ هزار دلار به ۳۳ هزار دلار سقوط کرده بود . سوال این است که چقدر تولید کننده آلمانی می تواند مطمئن باشد که ارزش یورو در برابر دلار در همین سطح ۱/۱ باقی خواهد ماند ؟ در حقیقت ، آمریکا نیز ممکن است از خودروسازان داخلی خود از طریق کاهش متقابل ارزش دلار در برابر یورو دفاع کند و ارزش یورو در برابر دلار را از ۱ ٫ ۱ افزایش داده و حتی دوباره به سطح ۴/۱ برساند . آمریکا این کار را یا می تواند از طریق کاهش نرخ بهره دلار انجام دهد که جذابیت دلار را برای سرمایه گذاران بین المللی کمتر می کند یا می تواند دلار چاپ کند و از این طریق ارزش دلار را پایین بیاورد . در نهایت هم آمریکا می تواند از طریق فروش دلار خرید یورو ، در بازار ارز به طور مستقیم دخالت کرده تا با این دستکاری ، ارزش یورو را به سطح مطلوب خود برساند . به طور خلاصه ، در حالی که کاهش ارزش یورو ممکن است مزایای فوری و کوتاه مدتی برای کشورهای حوزه یورو داشته باشد ، این سیاست ممکن است به سرعت معکوس شود ، به خصوص اگر رقیب و شریک تجاری قدرتمندی همانند آمریکا ، تصمیم بگیرد او نیز ارزش پول خود را کاهش دهد . گاهی ، این کاهش ارزش رقابتی پولها ، بدون نتیجه است . یعنی در حالی که ممکن است هر طرف بردی کوتاه مدت به دست آورد ، هیچ یک از طرفین دعوا نمی توانند از فرصت حاصله از کاهش ارزش پول خود به طور دائمی استفاده کنند . در چنین مواردی ، ابزار دیگری نیاز است که به کمک تولیدکنندگان هر کشوری بیاید . این ابزار ، « حمایت گرایی » است که در قالب تعرفهها ، محدودیتهای تجاری و دیگر موانع تجارت آزاده مطرح می شود . دوباره در همان مثال خودروی آلمانی ، آمریکا می تواند به سادگی بر هر خودروی وارداتی از آلمان ، ۹ هزار دلار تعرفه اعمال کند . این کار سبب خواهد شد که با وجود اینکه برابری یورو در برابر دلار در همان سطح ۱ ٫ ۱ ثابت مانده است ، قیمت خودرو آلمانی دوباره از ۳۳ هزار دلار به ۴۲ هزار دلار برسد . در عمل ، آمریکا مزایای کاهش ارزش یورو برای آلمانیها را با تعرفهای حدودا در همان اندازه ارزش دلاری کاهش یافته ، جبران کرده است و برتری ایجاد شده ناشی از کاهش ارزش 


 

یورو در بازار آمریکا را از بین برده است . در منظر کارکنان خودروسازی آمریکا ، این سیاست ممکن است که بهترین نتیجه را داشته باشد ؛ زیرا هم صنایع آمریکایی را حمایت می کند و و هم برای کارکنان خودروسازی های آمریکایی ، گذران تعطیلاتی با قیمت مناسب در اروپا را فراهم می کند . البته حمایت گرایی فقط شامل اعمال تعرفه نیست و ممکن است شامل تحریمهای تجاری شدید از جمله موانع و محدودیتهای تجاری نیز باشد . موردی درخور توجه از این دست که اخیرا بین چین و ژاپن رخ داد ، به مثابه یک جنگ ارزی واقعی بود . داستان به این شکل است که چین تقریبا عرضه تمامی آن چیزی را که به اصطلاح « خاکهای کمیاب » نامیده می شود ، در دست دارد . خاکهای کمیاب ، شامل فلزات سمی و صعب الحصول معدنی هستند که در تولید قطعات الکترونیکی ، خودروهای هیبریدی و دیگر کاربردهای فناوری پیشرفته یا فناوری سبز " ، نقش حیاتی دارند در حالی که خاک کمیاب در چین تولید میشود بسیاری از کاربردهای آن در صنایع الکترونیک خودروسازی ژاپن است . در ماه ژوئیه سال ۲۰۱۰ ، چین اعلام کرد صادرات خاک کمیاب را ۷۲ درصد کاهش میدهد و به این ترتیب بر تولیدات ژاپن و دیگر کشورهایی که به عرضه خاک کمیاب چین نیاز داشتند ، تاثیر بدی گذاشت . در کنار این اتفاق ، در ماه سپتامبر سال ۲۰۱۰ ، در حوالی مجمع الجزایر سنکاکو یا دیائویو و که چین و ژاپن هر دو ادعای مالکیت آن را دارند ، یک کشتی ماهیگیری چینی با یک کشتی گشت زنی ژاپنی برخورد کرد . ناخدای کشتی ماهیگیری توسط گشت ژاپنی دستگیر شد و چینیها هم در پاسخ ، به شدت خشمگینانه اعتراض کردند و خواستار آزادی ناخدا و عذرخواهی ژاپن شدند . وقتی خبری از آزادی فوری ماهیگیر چینی و عذرخواهی ژاپن نشد ، در همان ماه ژوئیه ، چین از کاهش صادرات خاک کمیاب فراتر رفت و ارسال تمامی خاکهای کمیاب به ژاپن را متوقف و تولیدکنندگان ژاپنی را زمین گیر کرد . در مقابل ، در ۱۴ سپتامبر همان سال ، ژاپن با کاهش شدید ارزش پول خود ، ین ژاپن ، در بازارهای مالی جهانی ، دست به ضد حمله زد . ین تقریبا در عرض سه روز ، سه رصد در برابر یوان چین سقوط کرد . پافشاری ژاپن بر کاهش ارزش ین در برابر یوان میتوانست موقعیت صادرات چین به ژاپن را در برابر دیگر کشورهای صادرکننده محصولات ارزان مانند اندونزی و ویتنام به خطر اندازد . پس چین از طریق اعمال محدودیتهای تجاری به ژاپن حمله کرد و ژاپن با استفاده از کاهش ارزش ین ، دست به حمله متقابل زد و این در حالی بود که هر دو طرف بر سر تعدادی صخره های غیرقابل سکونت بسیار دورافتاده و سرنوشت ناخدای کشتی ماهیگیری زندانی شده ، ژست می گرفتند . چند هفته بعد شرایط آرام شد . ناخدای چینی آزاد شد ، ژاپن ظاهرا عذرخواهی کرد ، ارزش ین دوباره افزایش یافت و جریان صادرات خاک کمیاب به ژاپن نیز دوباره از سرگرفته شد و به این طریق ، از اتفاقات بسیار بدتری جلوگیری شد . اما به هر حال ، درسهای جدیدی آموخته شده بود و برای جنگهای بعدی ، برق انداختن شمشیرها ادامه یافت . کشور درگیر در جنگ ارزی ، همیشه با قانون نتایج ناخواسته مواجه است . فرض کنید کاهش ارزش پول ، مثل نمونه اروپا ، هدفهای اقتصادی مورد نظر را محقق کرده و کالاهای اروپایی برای دنیا ارزان تر شوند و در نتیجه ، افزایش صادرات به عنوان محرک رشد اقتصادی عمل کند . این اتفاق ممکن است برای اروپا خوب باشد ، اما در طول زمان ، تولید در کشورهای دیگر ممکن است بر اثر از دست دادن بازارهایشان به نفع اروپا ، آسیب دیده و منجر به بسته شدن کارخانه ها ، اخراج کارکنان ، ورشکستگی و رکود در آن کشورها شود . گسترده تر شدن رکود حتی ممکن است به کاهش فروش شرکتهای اروپایی در آن کشورها نیز بینجامد ، نه به دلیل مسائل مربوط به نرخ تبدیل ارز بلکه به دلیل اینکه حقوق بگیران خارجی ، دیگر استطاعت خرید محصولات اروپایی را حتی در قیمت پایین تر هم ندارند . این اثر رکودی جهانی ناشی از جنگ ارزی ممکن است با تاخیر خود را نشان دهد ، اما در عین حال ممکن است که ویران کننده ترین اثر جنگ ارزی باشد . بنابراین ، کاهش ارزش پول به عنوان راهی برای افزایش صادرات ، موضوع چندان ساده ای نیست . این کار ممکن است بر خلاف نتایج اولیه خوبی که دارد ، خیلی زود به افزایش هزینههای تولید ، کاهش ارزش پول متقابل دیگر کشورها ، تعرفه گذاری ، اعمال محدودیتهای تجاری و در نهایت رکود جهانی منجر شود . پس جنگهای ارزی اثرات مخرب متقابلی دارند و بعد از مدتی دیگر بدون اختیار ادامه می یابند و در نهایت برنده شدن در آنها غیرممکن است . با توجه به سوال مطرح شود پس چرا اصلا جنگ ارزی آغاز می شود ؟ 

 

یک مثال می تواند به خوبی منظور را نشان دهد . یورو یورو فرض کنید یک خودروی بنز آلمانی به مبلغ ۳۰ هزار که پول رایج آلمان و دیگر کشورهای منطقه ی است ، قیمت گذاری شده باشد . حالا فرض کنید نرخ تبدیل یورو به دلار ، ۴/۱ است ؛ یعنی یک یورو ، ۴/۱ برابر دلار ارزش دارد . به این ترتیب ، قیمت خودروی آلمانی برابر با ۴۲ هزار دلار ( ۴ / ۱۴۲۰۰۰ × ۳۰۰۰۰ ) می شود . حالا فرض کنید که ارزش یورو در برابر دلار به ۱ ٫ ۱ کاهش پیدا کند . حالا همان خودروی بنز ۳۰ هزار یورویی معادل ۳۳ هزار دلار آمریکا ( ۱ / ۱۳۳۰۰۰ × ۳۰۰۰۰ ) قیمت خواهد داشت . این کاهش در قیمت دلاری خودروی اروپایی از ۴۲ هزار دلار به ۳۳ هزار دلار ، به معنای این است که این خودرو برای خریداران آمریکایی ، خیلی بیشتر از قبل جذاب خواهد بود و علی القاعده در آمریکا فروش بیشتری خواهد داشت . در ضمن در هر دو مورد ، درآمد ۳۰ هزار یورویی به ازای هر خودرو برای تولیدکننده آلمانی آن ثابت باقی می ماند . در ضمن ، از طریق کاهش ارزش یورو ، شرکت بنز میتواند بدون تخفیف قیمت یورویی هر خودرو ، خودروی بیشتری را در آمریکا به فروش برساند . این افزایش فروش خودروهای آلمانی در آمریکا ، تولید ناخالص داخلی آلمان را افزایش می دهد . در ضمن برای اینکه شرکت بنز بتواند پاسخگوی تقاضای خودروهای جدید در آمریکا باشد ، افراد بیشتری را استخدام خواهد کرد که همین سبب افزایش اشتغال در آلمان نیز می شود . فرض کنید این اشتیاق برای کاهش ارزش یورو در برابر دلار ، علاوه بر آلمان به فرانسه ، ایتالیا و دیگر کشورهای حوزه یورو نیز تسری داده شود . اثر آن را تصور کنید وقتی که نه تنها به اتومبیل سازی بلکه به شکلات بلژیکی و مدهای ایتالیایی هم کشیده شود . به اثر آن نه فقط بر کالاهای ملموسی مثل ماشین ، بلکه بر کالاهای غیرملموسی مانند نرم افزارهای کامپیوتری و خدمات مشاوره نیز فکر کنید . در نهایت ، اثر آن را نه تنها بر کالاهایی که قرار است به خارج از کشورها فرستاده شوند ، بلکه بر صنعت توریسم و سفر نیز در نظر بگیرید . کاهش ارزش یورو در برابر دلار از ۴/۱ دلار به ۱ ٫ ۱ دلار سبب خواهد شد که قیمت شامی ۱۰۰ یورویی در پاریس از ۱۴۰ دلار به ۱۱۰ دلار کاهش یابد و به همین دلیل توریستهای آمریکایی استطاعت بیشتری برای خرید آن خواهند داشت . اثر این کاهش ارزش یورو در برابر دلار در این ابعاد و اندازه را در نظر بگیرید و آن را به تمامی کالاها خدمات قابل معامله ملموس و غیرملموس و نیز توریست در سرتاسر قاره اروپا اعمال کنید و بعد مشاهده خواهید کرد تا چه اندازه کاهش ارزش یورو میتواند موتور قدرتمندی برای رشد اقتصادی ، ایجاد اشتغال و سودآوری شرکتهای اروپایی باشد . به همین دلیل است که وسوسه کاهش ارزش پول در شرایط سخت اقتصادی ، ممکن است مقاومت ناپذیر باشد . 

با وجود این مزایا ، مشکلات و نتایج ناخواسته کاهش ارزش پول تقریبا به سرعت ظاهر می شوند . قبل از بیان دلیل این ادعا ، باید اشاره کرد در دنیای امروز تقریبا هیچ کالایی از ابتدا تا انتها ، تنها در یک کشور ساخته نمی شود . در دنیای جهانی شده امروز ، محصولی خاص ممکن است شامل تکنولوژی آمریکایی ، طراحی ایتالیایی ، مواد خام استرالیایی ، خط مونتاژ چینی ، قطعات تایوانی و شبکه توزیع جهانی مستقر در سوییس باشد و تمامی اینها قبل از آن است که محصول مورد نظر به دست مصرف کننده برزیلی برسد . هر جزء این زنجیره تامین ، بخشی از سود کلی را بر اساس میزان مشارکتش به دست خواهد آورد . نکته اینجاست که تبدیل نرخ ارز در کسب و کارهای جهانی نه تنها شامل پول پرداختی برای کالای فروخته شده می شود ، بلکه شامل پول پرداختی برای نهاده های میانی زنجیره تامین و شامل تمام تراکنش های مالی دیگر در کل این زنجیره نیز میشود . کشوری که پولش را ارزان تر کند ، ممکن است در نهایت کالاهایش از نظر خارجیها ارزان تر به نظر بیایند ، اما ممکن است که در این میان به خودش نیز صدمه بزند ؛ زیرا مقدار بیشتری از پول ارزان خود را باید هزینه کند تا ورودی های مورد می جنگ های ارزی نیاز برای ساخت کالا را فراهم آورد . وقتی کشور تولیدکننده ای ، هم صادرات زیادی دارد و هم برای تامین مواد خام و قطعات ساخت کالاهای صادراتی اش ، میزان زیادی خرید از خارج کشورش انجام می دهد ، تغییر ارزش پولش ممکن است در مقایسه با عوامل مهم دیگری همچون هزینه نیروی کار ، مالیات پایین و زیرساختهای مناسب ، اثری در خالص صادرات نهایی نداشته باشد .

هزینه های بالاتر برای نهاده های تولید ، تنها بخش بد کاهش ارزش پول در برابر ارزهای دیگر نیست . نگرانی به مراتب بزرگتر ، ممکن است کاهش ارزش پولی متقابل شرکای تجاری باشد . مثال قبلی در مورد خودرو بنز آلمانی ۳۰ هزار یورویی را در نظر بگیرید که در پی کاهش ارزش یورو در برابر دلار از ۴/۱ به ۱/۱ ، ارزش دلاری این ماشین از ۴۲ هزار دلار به ۳۳ هزار دلار سقوط کرده بود . سوال این است که چقدر تولید کننده آلمانی می تواند مطمئن باشد که ارزش یورو در برابر دلار در همین سطح ۱/۱ باقی خواهد ماند ؟ در حقیقت ، آمریکا نیز ممکن است از خودروسازان داخلی خود از طریق کاهش متقابل ارزش دلار در برابر یورو دفاع کند و ارزش یورو در برابر دلار را از ۱ ٫ ۱ افزایش داده و حتی دوباره به سطح ۴/۱ برساند . آمریکا این کار را یا می تواند از طریق کاهش نرخ بهره دلار انجام دهد که جذابیت دلار را برای سرمایه گذاران بین المللی کمتر می کند یا می تواند دلار چاپ کند و از این طریق ارزش دلار را پایین بیاورد . در نهایت هم آمریکا می تواند از طریق فروش دلار خرید یورو ، در بازار ارز به طور مستقیم دخالت کرده تا با این دستکاری ، ارزش یورو را به سطح مطلوب خود برساند . به طور خلاصه ، در حالی که کاهش ارزش یورو ممکن است مزایای فوری و کوتاه مدتی برای کشورهای حوزه یورو داشته باشد ، این سیاست ممکن است به سرعت معکوس شود ، به خصوص اگر رقیب و شریک تجاری قدرتمندی همانند آمریکا ، تصمیم بگیرد او نیز ارزش پول خود را کاهش دهد . گاهی ، این کاهش ارزش رقابتی پولها ، بدون نتیجه است . یعنی در حالی که ممکن است هر طرف بردی کوتاه مدت به دست آورد ، هیچ یک از طرفین دعوا نمی توانند از فرصت حاصله از کاهش ارزش پول خود به طور دائمی استفاده کنند . در چنین مواردی ، ابزار دیگری نیاز است که به کمک تولیدکنندگان هر کشوری بیاید . این ابزار ، « حمایت گرایی » است که در قالب تعرفهها ، محدودیتهای تجاری و دیگر موانع تجارت آزاده مطرح می شود . دوباره در همان مثال خودروی آلمانی ، آمریکا می تواند به سادگی بر هر خودروی وارداتی از آلمان ، ۹ هزار دلار تعرفه اعمال کند . این کار سبب خواهد شد که با وجود اینکه برابری یورو در برابر دلار در همان سطح ۱ ٫ ۱ ثابت مانده است ، قیمت خودرو آلمانی دوباره از ۳۳ هزار دلار به ۴۲ هزار دلار برسد . در عمل ، آمریکا مزایای کاهش ارزش یورو برای آلمانیها را با تعرفهای حدودا در همان اندازه ارزش دلاری کاهش یافته ، جبران کرده است و برتری ایجاد شده ناشی از کاهش ارزش 


 

یورو در بازار آمریکا را از بین برده است . در منظر کارکنان خودروسازی آمریکا ، این سیاست ممکن است که بهترین نتیجه را داشته باشد ؛ زیرا هم صنایع آمریکایی را حمایت می کند و و هم برای کارکنان خودروسازی های آمریکایی ، گذران تعطیلاتی با قیمت مناسب در اروپا را فراهم می کند . البته حمایت گرایی فقط شامل اعمال تعرفه نیست و ممکن است شامل تحریمهای تجاری شدید از جمله موانع و محدودیتهای تجاری نیز باشد . موردی درخور توجه از این دست که اخیرا بین چین و ژاپن رخ داد ، به مثابه یک جنگ ارزی واقعی بود . داستان به این شکل است که چین تقریبا عرضه تمامی آن چیزی را که به اصطلاح « خاکهای کمیاب » نامیده می شود ، در دست دارد . خاکهای کمیاب ، شامل فلزات سمی و صعب الحصول معدنی هستند که در تولید قطعات الکترونیکی ، خودروهای هیبریدی و دیگر کاربردهای فناوری پیشرفته یا فناوری سبز " ، نقش حیاتی دارند در حالی که خاک کمیاب در چین تولید میشود بسیاری از کاربردهای آن در صنایع الکترونیک خودروسازی ژاپن است . در ماه ژوئیه سال ۲۰۱۰ ، چین اعلام کرد صادرات خاک کمیاب را ۷۲ درصد کاهش میدهد و به این ترتیب بر تولیدات ژاپن و دیگر کشورهایی که به عرضه خاک کمیاب چین نیاز داشتند ، تاثیر بدی گذاشت . در کنار این اتفاق ، در ماه سپتامبر سال ۲۰۱۰ ، در حوالی مجمع الجزایر سنکاکو یا دیائویو و که چین و ژاپن هر دو ادعای مالکیت آن را دارند ، یک کشتی ماهیگیری چینی با یک کشتی گشت زنی ژاپنی برخورد کرد . ناخدای کشتی ماهیگیری توسط گشت ژاپنی دستگیر شد و چینیها هم در پاسخ ، به شدت خشمگینانه اعتراض کردند و خواستار آزادی ناخدا و عذرخواهی ژاپن شدند . وقتی خبری از آزادی فوری ماهیگیر چینی و عذرخواهی ژاپن نشد ، در همان ماه ژوئیه ، چین از کاهش صادرات خاک کمیاب فراتر رفت و ارسال تمامی خاکهای کمیاب به ژاپن را متوقف و تولیدکنندگان ژاپنی را زمین گیر کرد . در مقابل ، در ۱۴ سپتامبر همان سال ، ژاپن با کاهش شدید ارزش پول خود ، ین ژاپن ، در بازارهای مالی جهانی ، دست به ضد حمله زد . ین تقریبا در عرض سه روز ، سه رصد در برابر یوان چین سقوط کرد . پافشاری ژاپن بر کاهش ارزش ین در برابر یوان میتوانست موقعیت صادرات چین به ژاپن را در برابر دیگر کشورهای صادرکننده محصولات ارزان مانند اندونزی و ویتنام به خطر اندازد . پس چین از طریق اعمال محدودیتهای تجاری به ژاپن حمله کرد و ژاپن با استفاده از کاهش ارزش ین ، دست به حمله متقابل زد و این در حالی بود که هر دو طرف بر سر تعدادی صخره های غیرقابل سکونت بسیار دورافتاده و سرنوشت ناخدای کشتی ماهیگیری زندانی شده ، ژست می گرفتند . چند هفته بعد شرایط آرام شد . ناخدای چینی آزاد شد ، ژاپن ظاهرا عذرخواهی کرد ، ارزش ین دوباره افزایش یافت و جریان صادرات خاک کمیاب به ژاپن نیز دوباره از سرگرفته شد و به این طریق ، از اتفاقات بسیار بدتری جلوگیری شد . اما به هر حال ، درسهای جدیدی آموخته شده بود و برای جنگهای بعدی ، برق انداختن شمشیرها ادامه یافت . کشور درگیر در جنگ ارزی ، همیشه با قانون نتایج ناخواسته مواجه است . فرض کنید کاهش ارزش پول ، مثل نمونه اروپا ، هدفهای اقتصادی مورد نظر را محقق کرده و کالاهای اروپایی برای دنیا ارزان تر شوند و در نتیجه ، افزایش صادرات به عنوان محرک رشد اقتصادی عمل کند . این اتفاق ممکن است برای اروپا خوب باشد ، اما در طول زمان ، تولید در کشورهای دیگر ممکن است بر اثر از دست دادن بازارهایشان به نفع اروپا ، آسیب دیده و منجر به بسته شدن کارخانه ها ، اخراج کارکنان ، ورشکستگی و رکود در آن کشورها شود . گسترده تر شدن رکود حتی ممکن است به کاهش فروش شرکتهای اروپایی در آن کشورها نیز بینجامد ، نه به دلیل مسائل مربوط به نرخ تبدیل ارز بلکه به دلیل اینکه حقوق بگیران خارجی ، دیگر استطاعت خرید محصولات اروپایی را حتی در قیمت پایین تر هم ندارند . این اثر رکودی جهانی ناشی از جنگ ارزی ممکن است با تاخیر خود را نشان دهد ، اما در عین حال ممکن است که ویران کننده ترین اثر جنگ ارزی باشد . بنابراین ، کاهش ارزش پول به عنوان راهی برای افزایش صادرات ، موضوع چندان ساده ای نیست . این کار ممکن است بر خلاف نتایج اولیه خوبی که دارد ، خیلی زود به افزایش هزینههای تولید ، کاهش ارزش پول متقابل دیگر کشورها ، تعرفه گذاری ، اعمال محدودیتهای تجاری و در نهایت رکود جهانی منجر شود . پس جنگهای ارزی اثرات مخرب متقابلی دارند و بعد از مدتی دیگر بدون اختیار ادامه می یابند و در نهایت برنده شدن در آنها غیرممکن است . با توجه به سوال مطرح شود پس چرا اصلا جنگ ارزی آغاز می شود ؟ 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی