اقتصاد مدرن طبیعتگر یا انسانگرا؟ (بخش اول)
متن زیر ادامه ی مصاحبه استاد حسن عباسی با مجلهی «اندیشه گستر» است که در سال 1387 منتشر شده است. این مصاحبه به همراه متن گفتوگو با صاحبنظران دیگر اقتصادی توسط نشر تعالی اندیشه در کتابی تحت عنوان «اندیشه اقتصادی انقلاب اسلامی» در پایان سال 1393 بازنشر گردیده است.
این مطلب ادامه ی مطلب تبیین الگوی اقتصادی (بخش دوم) است.
پرسش خوبی است، اقتصاد مدرن عمدتاً طبیعتگراست. در عصر مرکانتیلیستها و دورهی محور بودن فلزات گرانبها در اقتصاد، چون طلا و نقره جزء منابع موجود در طبیعت محسوب میشوند، لذا اقتصاد آن دوره معطوف به طبیعت بود. دورهی فیزیوکراتها در فرانسه، دورهی محوریت زمین در اقتصاد است که آن دوره نیز طبیعت و منابع آن محور اقتصاد به شمار میرود. در دورهی سوسیالیستهای متاثر از مارکس، با مبنا قرار دادن ماتریالیسم فوئرباخ، بالطبع نیچرالیسم و طبیعتگرایی زیر بنای اقتصاد مارکسیستی شد.
کلاسیکها و نئوکلاسیکها نیز از گرداب طبیعتگرایی نتوانستند بگریزند، برای نمونه، مالتوس، در موازنهی جمعیتی خود در نسبت با جغرافیا و سرزمین، نظریهی ژئواکونومیک خود را معطوف به بهره از طبیعت ارائه نمود. مفاهیم و نوشتههایی همچون کاپیتال مارکس، یا کتاب ثروت ملل، و… بیانگر سیطره طبیعتگرایی بر اندیشهی فیلسوفان اقتصاد مدرن است.
با آغاز عصر داروینیسم و بویژه در کل دوره قرن بیستم، اصالت طبیعت و منابع موجود در آن، در اقتصاد غرب، غیر قابل انکار است.
امروز نیز این وابستگی به منابع مادی و اصالت داشتن طبیعت، به عنوان پاشنهی آشیل اقتصاد مدرن، جلوه و بروز چشمگیری دارد. اقتصاد مدرن، بیمحابا، از یک سو با ذائقهسازی در مصرفکننده از طریق رسانهها و دستگاههای تبلیغاتی، به طور روز افزونی به تقاضا دامن میزند، و از سوی دیگر برای تامین کالای مصرفی مورد نیاز متقاضی، بیرحمانه به بهرهکشی از طبیعت پرداخته و به سرعت در حال نابودی سیارهی زمین است. ببینید، انسان چهار نوع ظلم مرتکب میشود: ظلم به خود، که در آن به بهرهکشی و استثمار خود میپردازد. ظلم بعدی، ظلم به دیگران است. انسان، با بهرهکشی و استثمار همنوعان خود، ظلم به دیگران را رقم میزند. در این ظلم، آنچه نقض میشود همان قسط است. قسط یعنی پرداختن سهم هر کس برابر حق او. ظلم سوم متوجهی طبیعت و بهرهکشی و استثمار آن است، و ظلم چهارم نیز متوجهی خداست که در آن حدود خدا نقض میشود، یعنی حضور خدا درک نمیشود، در نتیجه حدود خدا نیز فهم نمیشود و لذا آن حدود که اوامر و نواهی شرعی است، نقص میگردد.
«انسان چهار نوع ظلم مرتکب میشود: ظلم به خود، ظلم به دیگران، ظلم به طبیعت و ظلم به خدا»
مبحث مورد نظر من در اینجا، ظلم به طبیعت در اقتصاد مادیگرای مدرن است. طبیعت و کرهی زمین یک ظرفیت و توان مشخص و محدود دارد. احیاء خاک، آب، هوا، گیاهان و حیوانات در طبیعت، در یک دورهی تاریخ طبیعی طولانی صورت گرفته است و با این سرعت و شدت که اقتصاد مدرن به استحصال منابع از طبیعت پرداخته است، کرهی زمین قادر به بازسازی و احیاء آب و خاک و هوا و موجودات خود نیست. احیاء جنگلها یا گونههای جانوری یا خاک یک منطقه، در برخی موارد به هزاران سال زمان نیاز دارد و تن خستهی طبیعت در زیر تازیانهی اقتصاد مادهگرای مدرن که تنها و تنها به عامل مصرف بیشتر به بهانهی رونق اقتصادی میاندیشد، دیگر رمقی برای پاسخگویی به نیازهای نسلهای انسانی بعد ندارد.