الگوی اقتصاد مبناگرا
الگو سوم، نگاهی عمیقتر به بنیانهای اقتصاد دارد و در واقع از مبنای اقتصاد پرسش میکند. از این منظر، اقتصاد یا طبیعتگراست، و یا انسانگرا. در اقتصاد طبیعتگرا، ثقل اقتصاد در طبیعت نهاده میشود و منابع مادی موجود در طبیعت، مبنای اقتصاد قرار میگیرد. در مقابل، اقتصاد انسانگرا، طبیعت را در خدمت انسان میبیند، لذا ابتدا به تبیین نیازهای انسان میپردازد و سپس منابع موجود در طبیعت را برای برآوردن نیازهای انسان بکار میگیرد.
اقتصاد مدرن عمدتاً طبیعتگراست. در عصر مرکانتیلیستها[۱۴] و دورهی محور بودن فلزات گرانبها در اقتصاد، چون طلا و نقره جزء منابع موجود در طبیعت محسوب میشوند،[۱۵] لذا اقتصاد آن دوره معطوف به طبیعت بود. دورهی فیزیوکراتها[۱۶] در فرانسه، دورهی محوریت زمین در اقتصاد است که آن دوره نیز طبیعت و منابع آن محور اقتصاد به شمار میرود. در دورهی سوسیالیستهای متاثر از مارکس، با مبنا قرار دادن ماتریالیسم[۱۷]، بالطبع نیچرالیسم و طبیعتگرایی زیر بنای اقتصاد مارکسیستی شد.
کلاسیکها و نئوکلاسیکها[۱۸] نیز از گرداب طبیعتگرایی نتوانستند بگریزند، برای نمونه، مالتوس[۱۹]، در موازنهی جمعیتی خود در نسبت با جغرافیا و سرزمین، نظریهی ژئواکونومیک خود را معطوف به بهره از طبیعت ارائه نمود.[۲۰] مفاهیم و نوشتههایی همچون کاپیتال مارکس، یا کتاب ثروت ملل، و… بیانگر سیطره طبیعتگرایی بر اندیشهی فیلسوفان اقتصاد مدرن است. با آغاز عصر داروینیسم[۲۱] و بویژه در کل دوره قرن بیستم، اصالت طبیعت و منابع موجود در آن، در اقتصاد غرب، غیر قابل انکار است.
منبع: سایت کدآمایی